جدول جو
جدول جو

معنی رشوه خوار - جستجوی لغت در جدول جو

رشوه خوار
کسی که رشوه می گیرد، رشوه خور، رشوه گیر
تصویری از رشوه خوار
تصویر رشوه خوار
فرهنگ فارسی عمید
رشوه خوار
(گُ / گَ بَ تَ / تِ)
رشوت خور. مرتشی. رشوت خوار. رشوه خور. رشوه گیر. رشوت گیر. (از یادداشت مؤلف). آنکه رشوه گیرد. پاره ستاننده. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به رشوه و مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا
رشوه خوار
آنکه رشوه گیرد پاره ستان
تصویری از رشوه خوار
تصویر رشوه خوار
فرهنگ لغت هوشیار
رشوه خوار
((~. خا))
رشوه گیر، کسی که رشوه دریافت می کند
تصویری از رشوه خوار
تصویر رشوه خوار
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ریزه خوار
تصویر ریزه خوار
کسی که خرده ریزۀ ته سفره را می خورد، کنایه از نیازمند، محتاج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حشره خوار
تصویر حشره خوار
هر جانوری که خوراکش حشرات باشد، بعضی از گیاهان که حشرات کوچک را در برگ های خود می گیرند و جذب می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روزه خوار
تصویر روزه خوار
کسی که در ماه رمضان روزه نمی گیرد
فرهنگ فارسی عمید
(رِ تَ / تِ)
مانند رشته و به اندازۀ رشته. (ناظم الاطباء). به اندازۀ یک رشته. (آنندراج) :
تاب خوردم رشته وار اندرکف خیاط صنع
بس گره بر خیط خودبینی و خودرایی زدم.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(پَ شَ /شِ خوا / خا)
ملج. رجوع به ملج شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
میوه خور. خورندۀ میوه، آن که روزی وی میوه باشد و از میوه زندگی کند. (ناظم الاطباء) : فکه، حیوان میوه خوار. (یادداشت مؤلف). و رجوع به میوه و میوه خور شود
لغت نامه دهخدا
(بَ گِ رِ تَ / تِ)
ریزه خور. که خرده های ریز پس ماندۀ کسی را بخورد. ریزه خور:
درگاه سیف دین را نقد است خوان رضوان
ادریس ریزه خوارش و ارواح میده آور.
خاقانی.
جهد کن تا ریزه خوار خوان دل باشی از آنک
نسر طائر را مگس بینی چو دل بنهاد خوان.
خاقانی.
- ریزه خوار احسان یا نعمت یا انعام کسی، متنعم از نعمت و احسان وی. مرهون منت و احسان او: ریزه خوار خوان انعام توایم. (از یادداشت مؤلف). رجوع به ریزه خور شود
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ دی دَ / دِ)
آنکه در ماه رمضان روزه میخورد و روزه نمیگیرد. مقابل روزه دار. (از ناظم الاطباء). روزه خور
لغت نامه دهخدا
(رِشْ / رُشْ وَ خوا / خا)
عمل رشوت خوار. صفت رشوت خوار. رشوه خوردن. پاره گرفتن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رِشْ / رُشْ وَ / وِ خوَ / خُ)
رشوه خواری. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به رشوه خواری و رشوه خور و رشوه خوردن شود
لغت نامه دهخدا
(اَ سَ)
که تشنگان را کشد. که تشنگان را در خود فروبرد. تشنه کش. بسیار سوزان:
خاصه در این بادیۀ دیوسار
دوزخ محرورکش تشنه خوار.
نظامی.
و رجوع به تشنه کش شود
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ تَ / تِ)
جانور که غذای او حشره است مانند شارک (طرقه) و ترند (دم سنجه) و خلد (موشکور) و ژوژ (خارپشت). حشره خوارنده
لغت نامه دهخدا
طعمه خوار. چشته خور. چاشنی خوار. مسته خوار، کسی که چون یکبار مزۀ چیزی را چشد همواره آرزوی آنراکند. در تداول عامه، کسی را گویند که چون یکبار از جانب شخصی بوی کمکی شود یا در خانه آن شخص از وی پذیرائی بعمل آید، همواره توقع تکرار آنرا کند و منتظرتجدید آن کمک یا آن پذیرائی باشد. رجوع به چشته خور شود، هر حیوان اعم از درنده و پرنده که او را طعام اندک دهند تا رام شود. درنده یا پرنده ای که بوسیلۀ چشته خوردن رام و اهلی شود:
منع دلم ز دیدن آن خال گو مکن
هرچند مرغ خیره شود چشته خوار به.
مسیح کاشی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
کسی که رشوه و پاره می گیرد. (از ناظم الاطباء). رشوت گیر و مباشر آن. (آنندراج). رشوت خوار. و رجوع به رشوت خوار و رشوت ستان شود
لغت نامه دهخدا
(رِشْ / رُشْ وَ / وِ خوا / خا رَ / رِ)
رشوه خوار. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به رشوه خوار شود
لغت نامه دهخدا
(گُ)
آتشخوار. (مجموعۀ مترادفات ص 178). رشوه خوار. پاره گیر. رشوه خور. (یادداشت مؤلف) :
این رشوت خواران فقهایند شما را
ابلیس فقیه است گر اینها فقهایند.
ناصرخسرو.
و رجوع به رشوه خوار و رشوستان شود
لغت نامه دهخدا
(گُ / گَ گِ رِ تَ / تِ)
رشوه گیر. آنکه رشوه و پاره می گیرد. (ناظم الاطباء). رشوه خوار. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به رشوه گیر و رشوه خوار و رشوه خواره شود
لغت نامه دهخدا
(رِشْ / رُشْ وَ / وِ خوا / خا)
عمل رشوه خوار. رشوت خواری. ارتشاء. (یادداشت مؤلف). عمل رشوه خوار. رشوه گیری. رشوه خوری. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به رشوت خوار و رشوه خوار و رشوت خواری شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پشه خوار
تصویر پشه خوار
ملج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشوه خواری
تصویر رشوه خواری
عمل رشوه خوار رشوه گیری رشوه خوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشوه خواره
تصویر رشوه خواره
رشوه خوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حشره خوار
تصویر حشره خوار
مایخور مایخوار پوزه دار
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که چون یکبار از جانب شخصی بوی کمکی شود یا در خانه، آن شخص از وی پذیرائی بعمل آید همواره توقع تکرار آنرا کند و منتظر تجدید آن باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشوه خور
تصویر رشوه خور
پاره گیر پاره خوار رشوه خوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشوه خوری
تصویر رشوه خوری
رشوه خواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میوه خوار
تصویر میوه خوار
حیواناتی که خوراک آنها میوه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روزه خوار
تصویر روزه خوار
آنکه در ماه رمضان روزه نگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روزه خوار
تصویر روزه خوار
((~. خا))
آن که در ماه رمضان روزه نگیرد
فرهنگ فارسی معین
سورچران، سوری، طفیلی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
رشوه پذیر، رشوه گیر
دیکشنری اردو به فارسی